::: زن نوشت :::






آرشيو    /   فرستادن نظرات
I,Parastoo

شنبه، تیر ۸

سيد هادي معتمدي٬ مديركل دفتر آسيب‌هاي اجتماعي سازمان بهزيستي ايران٬ امروز در جمع مسؤولان و كارشناسان بهزيستي استان كرمانشاه گفته است:« جمهوري

اسلامي ايران كشوري است كه مساله تغيير جنسيت را به رسميت مي‌شناسد و در اين كشور پس از تغيير جنسيت٬ هويت جديد فرد به راحتي پذيرفته مي‌شود...»

(ايرنا) چند روز پيش كه داشتم مي‌رفتم دانشگاه يه خانم درشت‌هيكل تو تاكسي كنارم نشسته بود. سرم تو كتاب بود چون طبق معمول نرسيده بودم درسم رو تموم كنم.

چند كيلومتر جلوتر يه صداي كلفت مردونه به راننده گفت مي‌خواد پياده بشه. تعجب كردم چون غير از من و اون خانم كس ديگه‌اي تو ماشين نبود. برگشتم طرفش و

نگاهش كردم. آرايش غليظي به صورت داشت ولي با يه كم دقت كاملا مي‌شد جاي دونه‌هاي ريش رو تشخيص داد. خلاصه اين ماجرا باعث شد بقيه مسير به جاي

درس خوندن برم تو فكر. چي مي‌شه كه آدم‌ها تصميم مي‌گيرن جنسيتشون رو تغيير بدن؟ قبول دارم كه ممكنه از نظر هورموني يا مسايل پزشكي مشكل داشته باشن اما به

نظرم يه موضوع اجتماعي هم اين وسط مطرحه. راستش از خودم بدم اومد كه اون لحظه به اون خانم (آقا ؟) خيره شدم. به من نبايد ربطي داشته باشه. هر

كس مي‌تونه جنسيتش رو خودش انتخاب كنه. اما به هر حال كم نيستن كسايي مثل من كه طي روز به چنين آدمايي خيره مي‌شن. اين‌جور آدما به خاطر برخوردهاي

امثال من از نظر روحي صدمه نمي‌خورن؟ نظر شما چيه؟

جمعه، تیر ۷

بزرگ‌ترين كابوس يه خبرنگار اينه كه وقتي داره با يه آدم مهم مصاحبه مي‌كنه٬ يا از يه واقعه مهم گزارش تهيه مي‌كنه٬ يهو ضبطش بي‌دليل از كار بيافته ! بزرگ‌ترين كابوس شما چيه؟

پنجشنبه، تیر ۶

همين روزها كنكور سراسري برگزار مي‌شود.نمي‌دانم امسال هم قرار است درصد پذيرفته‌شدگان دختر روند صعودي خود را طي كند يا نه. اولين سالي كه تعداد پذيرفته‌شدگان دختر از پسر فزوني گرفت 1377 بود. در آن سال اين درصد 1/52 بود كه سال به سال بالا رفت. در 1378 ٬ 2/57 درصد٬ در 1379 ٬ 92/59 و در 1380 ٬ 62 درصد پذيرفته‌شدگان دانشگاه‌هاي دولتي دختر بودند. چند سالي است كه مسؤولان مملكت با اعلام اين درصدها در جهان٬ ژست توسعه‌يافتگي مي‌گيرند. در اين موضوع كه افزايش تعداد پذيرفته‌شدگان دختر گام مهمي به جلو به حساب مي‌آيد شكي وجود ندارد اما آيا فقط ژست گرفتن كافيست؟ براي اشتغال دختران فارغ‌التحصيل چه تدبيري انديشيده‌اند؟ براي عوض كردن فرهنگ جامعه كه همواره به زنان متخصص به چشم متخصصان درجه دو نگاه مي‌شود چه فعاليتي انجام شده است؟ در چند سال آينده بازار اشتغال ما پسران بي‌تخصص را خواهد پذيرفت يا دختران متخصص را؟ نظر شما چيست؟

سه‌شنبه، تیر ۴

راستي به نظر شما بهترين سن براي ازدواج چه سنيه ؟ مي‌دونم سؤالم تكراريه ولي ...

دانستن پيشينه طرح تازه تصويب شده در مجمع تشخيص مصلحت نظام ٬ خالي از لطف نيست. در سال 1307 ماده 1041 قانون مدني به اين شرح تصويب شد :« نكاح اناث قبل از 15 سال و ذكور قبل از 18 سال ممنوع است. در مواردي كه مصالحي اقتضا

كند٬ با پيشنهاد مدعي‌العموم و تصويب دادگاه ممكن است معافيت از شرط سن اعطا شود ولي در هر صورت اناث كمتر از 13 سال و ذكور كمتر از 15 سال حق ازدواج

ندارند.» پس از انقلاب اسلامي شوراي نگهبان به اين ماده قانون مدني ايراد شرعي گرفت. به همين دليل٬ در سال 1370 (دوره چهارم مجلس) اين ماده به اين

صورت درآمد:« نكاح قبل از بلوغ با اجازه ولي و به شرط مصلحت مولي‌عليه صحيح است.» معني اين مصوبه اين بود كه دختران از 9 سالگي و پسران از 15

سالگي مي‌توانند ازدواج كنند و تازه كودكان كمتر از 9 سال نيز با اجازه پدرانشان به شرط مصلحتي كه لابد خود اين پدران تعيين مي‌كنند ! اجازه ازدواج دارند.چيزي از

تصويب اين قانون نگذشته بود كه مسايل ازدواج‌هاي زودرس و فروش دختران به دلايل اقتصادي٬ نمايندگان مجلس پنجم را بر آن داشت كه چاره‌اي بينديشند. آنها فرصت

ارايه طرح را پيدا نكردند٬ اما بلافاصله پس از تشكيل مجلس ششم عده‌اي از زنان نماينده اين موضوع را مطرح كردند.(بهار 1379) بر اساس طرح مصوب

نمايندگان٬ حداقل سن ازدواج براي دختران 15 سال و براي پسران 18 سال در نظر گرفته و ازدواج زير سن تعيين‌شده فقط منوط به اجازه دادگاه ذكر شده بود. اين

موضوع با مخالفت جدي شوراي نگهبان روبه‌رو شد و پس از تصويب مجدد در مجلس به مجمع تشخيص مصلحت نظام رفت . در يكي از جلسات اين مجمع (بهمن

80) طرح افزايش حداقل سن ازدواج مطرح شد اما با نظر هاشمي‌رفسنجاني٬ رييس مجمع٬ مسكوت ماند.ناصرقوامي٬ رييس وقت كميسيون قضايي مجلس كه در آن

جلسه حضور داشت٬ گفت:« موضوع مصوبه مجلس آن‌قدر مبهم و مشكل نبود كه در يك جلسه نتوان درباره آن تصميم‌گيري كرد ولي آقاي هاشمي در ابتداي جلسه گفت

كه اين مصوبه حرف زيادي دارد.» او همچنين گفت:«دكتر ولايتي با محدود كردن سن ازدواج مخالفت كرد و گفت كه ضرورتي براي اين محدوديت وجود ندارد. »

اين در حاليست كه دكتر ولايتي با مدرك فوق تخصص عفوني اطفال ٬ احتمالا بيش از هر كس ديگر آسيب‌هاي حاصل از ازدواج‌هاي زودرس را مي‌داند. به هر حال اين

طرح پس از دو سال كشمكش در جلسه اول تيرماه مجمع مطرح شد و با 3تغيير نسبت به مصوبه نمايندگان به تصويب رسيد :« عقد نكاح دختر قبل از رسيدن به سن 13

سال تمام شمسي و پسر قبل از 15 سال تمام شمسي منوط به اذن ولي به شرط رعايت مصلحت با تشخيص دادگاه صالح است.» اين تغييرها (افزودن عبارت اذن ولي و

پايين آوردن سن ازدواج هم براي دختر و هم براي پسر) اعتراض نمايندگان را به دنبال داشته است.به گفته فاطمه راكعي٬ نماينده مردم تهران٬ ازدواج يك دختر 13 ساله

با كنوانسيون حقوق كودك مغاير است.

دوشنبه، تیر ۳

با تصويب مجمع تشخيص مصلحت نظام بالاخره حداقل سن ازدواج بالا رفت. اين سن براي دختران 13 و براي پسران 15 سال تعيين شده است. درباره اين طرح و روندي كه تا تصويب‌شدن طي كرده است٬ بيشتر مي‌نويسم. فعلا اين گزارش را بخوانيد. طرح « تعيين مصاديق عسر و حرج » هم در جلسه روز شنبه مجمع تشخيص مصلحت نظام مطرح شد اما با طولاني شدن بحث‌ها٬ بررسي آن به هفته آينده موكول شد...

بختياري٬ رييس سازمان زندان‌ها٬ آمار زندانيان كشور را در پايان ارديبهشت‌ماه 167 هزار نفر اعلام كرد و گفت:« پنج هزار و 856 نفر زن و دو هزار و 110 نفر نوجوان در اين آمار لحاظ شده‌اند.»

یکشنبه، تیر ۲

دكتر سيما ثمر كه 6 ماه در دولت موقت افغانستان عهده‌دار پست‌هاي وزارت زنان و معاونت رييس‌جمهور بود٬ در دولت انتقالي اين كشور هيچ پستي ندارد.(بي‌بي‌سي) ظاهرا بر اساس دستور رييس قوه قضاييه افغانستان٬ سيما ثمر اجازه حضور در كابينه را ندارد چراكه به بي‌اعتقادي به اسلام متهم شده است. در دولت جديد حامد كرزاي فقط نام يك زن به چشم مي‌خورد: دكتر سهيلا صديق٬ وزير بهداشت افغانستان.(ممنون از دوست خوبم wonderful_tree كه اشتباهم را تصحيح كرد.) در ضمن نام وزارت « زنان » از فهرست وزارتخانه‌هاي اين كشور حذف شده است . انگار وقتي كار به دست خود افغانها مي‌افتد٬ اوضاع بدتر مي‌شود.


زمستان 80 - پادگاني در مرز جمهوري آذربايجان - همه سربازند؛ با لباسي يكسان. همه سربازند؛ با شرايطي يكسان. همه سربازند؛ با حمامي نداشته٬ پتويي نداشته. همه سربازند؛ با 10 دقيقه فرصت براي ادرار. همه سربازند؛ همه از سرما مي‌لرزند. همه بي‌صدا مي‌گريند. همه سربازند. پسر كنكور قبول نشده٬ پسر كنكور قبول شده و درسش را هم تمام كرده٬ پسر فوق‌ليسانس قبول نشده يا حتي آن را هم تمام كرده. پسر دكترا قبول نشده. پسر نورچشمي دانشگاه يا مقامات نبوده.پسر سرباز است. پسر از سرما كه نه از تحقيري كه شده ٬ مي‌لرزد. مادر نگران است. خواهر نگران است. من نگرانم. از نگراني‌هايم نوشتم. همين!

شنبه، تیر ۱

پس از انتشار ترجمه « خشم و غرور »٬ جديدترين اثر اوريانا فالاچي٬ بانوي خبرنگار ايتاليايي٬ به زبان فرانسوي ٬ جمعيت « ليكرا » كه يك جمعيت ضدنژادپرستي است به انتشار اين كتاب اعتراض كرد و آن را توهين به اعراب و مسلمانان دانست. هرچند قاضي دادگاه كتاب فالاچي را ممنوع نكرده است. «خشم و غرور» درباره حادثه 11 سپتامبر نوشته شده است. گزارش بي‌بي‌سي را از اين ماجرا بخوانيد. با خواندن اين خبر ناخودآگاه به ياد جمع‌آوري شدن ترجمه كتاب « زنان پرده‌نشين و نخبگان جوشن‌پوش » نوشته فاطمه مرنيسي ( نويسنده مراكشي ) در ماه گذشته از بازار كتاب ايران افتادم. كتابي تحقيقي درباره وضع زنان در زمان پيامبر اسلام كه نمي‌دانم به چه جرمي توقيف شده است ...

باز هم درباره طرح « دختر برگزيده » ! پانته‌آ٬ خبرنگار « زن‌نوشت » مستقر در دانشگاه علم و صنعت٬ گزارش مي‌دهد : در روز اول امتحانات٬ كه امروز باشد٬ بيانيه‌اي در سلف دختران توزيع شد با نام « دختر برگزيده؛ هدف يا وسيله؟ ». متن بيانيه :
« آیا اندیشیده ایم که:

فکر برگزاری جشنواره دختر برگزیده از کجا نشات گرفته است؟
برگزاری جشنواره به این شکل کدامیک از مشکلات فرهنگی دانشگاه را حل خواهد کرد؟آیا برعکس موجب پیدایش مشکلات بیشتری نمی شود؟یا باعث ایجاد شکاف و درگیری بین طیفهای مختلف دانشجویان نخواهد شد؟
اگر مدیریت دانشگاه عقیده دارد که علیرغم نگاه درجه دو به زنان در جامعه،نگاه درجه اول به دانشجویان دختر دارد(؟!) ، آیا اصل برگزاری این طرح نگاه درجه دوم به دختران دانشگاه نیست؟
آیا اینکه دیگران برای ما تصمیم بگیرند که چگونه یک دختر دانشجو الگوی مناسب خود را بیابد توهین به ما نیست؟
چه چیزی را به اسم شاخص به خورد ما و جامعه خواهند داد؟
چگونه می توان شاخصهای درونی افراد (مثل رویاها،آرزمها،شادیها و ... ) را که با توجه به شرایط زندگی هر فرد شکل می گیرد در معرض داوری قرار داد؟
آیا محورهای اساسی زندگی انسان مانند هدف از زندگی ،اولویتی بر شاخصهای مطرح شده در طرح ندارد؟
با وجود این همه مشکلات آموزشی و کمبود حداقل امکانات رفاهی در دانشگاه و به خصوص خوابگاهها،چه اولویتی در تخصیص بودجه چند میلیونی به این طرح وجود دارد؟
چه کسی پاسخگوی اهانتهایی است که در این مدت در داخل و خارج دانشگاه نسبت به دختران صورت گرفته است؟
با بازتاب گسترده این طرح در جامعه وجهه دانشگاه علم و صنعت به کدام سو می رود؟
چه کسی پاسخگوی تنشهای ایجاد شده در ایام امتحانات خواهد بود؟
و اما شما به قضاوت بنشینید:


آیا دانشگاه به انتخاب دختر برگزیده محتاج تر است یا مدیر برگزیده؟



جمعی از دختران دانشجو»

جمعه، خرداد ۳۱

تهران - ساعت 7:30 بامداد - زلزله !

زويا در بلژيك در مركزي كار مي‌كند كه هر روز با زنان روسپي در ارتباط است : « شخصا در ميان روسپيان بلژيكي مراجعه كننده به مركزي كه در آن اشتغال دارم {ديده‌ام كه} از هر ده نفر هشت نفرشان تجاوز جنسي را در دوران كودكي يا نوجواني تجربه كرده اند. در مورد زنان خارجي از مليت هاي ديگر بايد يادآور شوم كه اكثريت قريب به اتفاقشان قربانيان شرايط اقتصادي كشورشان هستند. در ثاني مشكل زبان و عدم توانايي آنان در بيان تجارب و گذشته شان مانع از شناخت عميق از علل روسپيگري اين قشر از مهاجران مي گردد.» او از ديده‌ها و تجربياتش مي‌نويسد و گاه آمار و تحليل‌هايي در زمينه آسيب‌هاي اجتماعي در ميان نوشته‌هايش به چشم مي‌خورد. زويا جان درباره محل كارت بيشتر بنويس شايد كساني پيدا شوند كه ايده بگيرند و در ايران محل مشابهي را راه بيندازند .

پنجشنبه، خرداد ۳۰

پانته‌آ ٬ يكي از همكلاسي‌هاي دوره راهنمايي من ٬ كه الان در دانشگاه علم و صنعت درس مي‌خونه ٬ برام e-mail زده و درباره طرح « دختر برگزيده » گفته :« قضيه از اين قرار است كه حدود يك هفته پيش در سلف دختران دفترچه‌هايي همراه با يك برگه به دانشجويان داده ‌شد . اين دفترچه‌ها شامل صفحاتي سفيد بود كه بالاي هر صفحه تيترهايي نظير آرزوهاي دختر برگزيده ٬ ... ديده مي‌شد . همين‌جا به عنوان يك مطلب داخل پرانتز : شما به من بگوييد آيا آرزوها يا رؤياهاي انسان و به‌طور ويژه يك دختر بايد چارچوب مشخصي داشته باشد كه آن شخص برگزيده شود ؟ اين قسمت خيلي جاي بحث دارد . موضوع جالب ديگر اين‌كه اين دفترچه‌ها جاي اسم و مشخصات نداشتند و مي‌شد هر نظري در آن‌ها نوشت اما برگه‌هايي كه بايد همراه با آن پُر مي‌كرديم براي درخواست عضويت در گروه داوران بود و مشخصات كامل ما را مي‌خواست كه به طور غير‌مستقيم درپاسخ‌هاي دفترچه تأثير مي‌گذاشت .البته در مورد هدف و نيت اين طرح توضيحي داده نشده است. شايد واقعا نيت خوبي داشته باشند اما چيزي كه در اين بين به وضوح حس مي‌شود ٬ وجود نداشتن مطالعه كارشناسي پشت اين طرح است به صورتي كه اكثر دانشجويان به شالوده آن ايرادهايي گرفتند . حرف دراين‌باره بسيار است اما چون در صحت بعضي از آن‌ها شك دارم بقيه را عنوان نمي‌كنم .»( پانته‌آ جون ممنونم . ) خُب اين هم نظر يكي از دانشجويان است. البته من اصلا به اين طرح بدبين نيستم . فكر مي‌كنم با همه اين ضعف‌ها ٬ باز يه حركته . نظر شما چيه ؟

چهارشنبه، خرداد ۲۹

پيش از آنكه به تنهايي خود پناه برم از ديگران شكوه آغاز مي‌كنم . فرياد مي‌كشم كه تركم گفته‌اند . چرا از خود نمي‌پرسم كسي را دارم كه احساسم را٬ انديشه و رؤيايم را ٬ زندگيم را با او قسمت كنم ؟ آغاز جداسري شايد از ديگران نبود ... ( مارگوت بيكل / ترجمه احمد شاملو )

سه‌شنبه، خرداد ۲۸

« دانشگاه علم و صنعت ايران افتخار دارد كه براي اولين بار دختر برگزيده دانشگاه را از بين دختران دانشجو انتخاب و در نخستين جشنواره دختر برگزيده در 5 اسفند 1381 معرفي نمايد... اين انتخاب توسط دانشجويان دختر و بر مبناي شاخص‌ها و معيارهاي مورد قبول آنان صورت خواهد گرفت ...» معاونت دانشجويي و فرهنگي دانشگاه علم و صنعت ايران براي برگزاري اين جشنواره-كه در نوع خود در ايران بي‌نظير است-فراخوان و پرسشنامه‌اي ميان دانشجويان اين دانشگاه (فقط دختران دانشجو)پخش كرده است .در فراخوان محورهاي اصلي اين طرح عنوان شده است :«مهم‌ترين آرزوهاي دختر برگزيده ٬ رايج‌ترين رؤياهاي دختر برگزيده ٬ مهم‌ترين معيارهاي شاد زيستن دختر برگزيده ٬ نقش اجتماعي و خانوادگي دختر برگزيده ويژگي‌هاي تحصيلي ٬ هنري و ورزشي دختر برگزيده و برترين صفات دختر برگزيده.» هيأت داوران كه همه از دانشجويان دانشگاه علم و صنعت هستند ٬ دختر شايسته را از ميان نامزدهايي كه در دي‌ماه خود را داوطلب خواهند كرد ٬ برمي‌گزينند. در پرسشنامه توزيع‌شده نيز معيارهاي انتخاب دختر برگزيده از دانشجويان سؤال شده است.دانشجويان با نوشتن معيارهاي خود بايد براي آن ضريب اهميت شاخص را هم تعيين كنند. جناح محافظه‌كار از اين طرح به شدت انتقاد كرده است.ضمن آنكه شوراي سردبيري نشريه دانشجويي «خيزش » به معاونت فرهنگي دانشگاه اعتراض كرده و اين اقدام را «ترويج ابتذال و هرزگي » و «به دور از مباني اخلاقي و مغاير با منزلت قشر دانشجو » دانسته است .

دوشنبه، خرداد ۲۷

در جواب e-mail دوستان :
«مركز فرهنگي زنان» با برگزار كردن مراسم روز جهاني زن در اسفند 1378 و اسفند 1379 فعاليت‌هاي خود را شروع كرد.تا پيش از آن زنان ايران پس از انقلاب فقط يك‌بارهمگام با ديگر زنان دنيا روز جهاني زن را جشن گرفته بودند: اسفند 1357 . اما يك سال طول كشيد تا اين تشكل غيردولتي توانست در مرداد1380 نام خود را ثبت كند.نوشين احمدي‌خراساني ٬ پروين اردلان ٬ زهرا ارزني ٬ ناهيد كشاورز ٬ طلعت تقي‌نيا ٬ احترام شادفر و منصوره شجاعي از تشكيل‌دهندگان اين مركز هستند ؛ مركزي كه تا كنون به صورت تخصصي درباره 3 موضوع كار كرده است : سمينار «زنان افغان مهاجر» ٬ ميزگرد «محكوميت قتل زنان خياباني و بررسي جامعه‌شناختي و حقوقي آن» و ميزگرد «مشكلات و مسايل زنان كارگر» . «مركز فرهنگي زنان» در روز جهاني زن در اسفند 1380 نخستين شماره خبرنامه خود را با عنوان «نامه زن » به چاپ رساند و به برگزاري مراسم 8 مارس در شهرستان‌ها كمك كرد.برگزاري تجمعي روبه‌روي سفارت فلسطين براي حمايت از زنان و كودكان فلسطيني و چاپ سالنماي ديواري از ديگر فعاليتهاي اين مركز تا كنون بوده است . «نامه زن » هر دو ماه يك‌بار منتشر مي‌شود و حاوي خبرهاي رسمي و غيررسمي در حوزه زنان است. ارتباط با مركز: iranianwcc@yahoo.com /// فكر مي‌كنم كساني كه درباره «مركز فرهنگي زنان» سؤال داشتند تا حدودي با آن آشنا شده باشند. بد نيست اگر گاه به گاه تشكل‌هاي غير دولتي زنان در اين بلاگ معرفي شوند. نظر شما چيست؟ راستي شما تشكل غيردولتي زنانه‌اي مي‌شناسيد؟

وبگرد : بي‌بي‌سي امروز مطلبي درباره وب‌لاگ‌هايي دارد كه دختران ايراني مي‌نويسند و به همين بهانه نگاهي به ارتباطات نوين و وضعيت اجتماعي زنان در ايران مي‌اندازد. گزارشگر بي‌بي‌سي مي‌نويسد: «وب راهي براي زنان ايراني فراهم مي‌كند تا درباره موضوعات ممنوعه همچون سكس و دوست‌پسرهايشان آزادانه صحبت كنند.»

یکشنبه، خرداد ۲۶

هادي مروي معاون اول قوه قضاييه در مصاحبه مطبوعاتي 25 خرداد به مناسبت هفته «قوه قضاييه» :«من با زنداني شدن زنان خياباني و كودكان فراري به هيچ عنوان موافق نيستم.چرا كه زن آسيب‌ديده‌ممكن است در زندان در كنار افرادي كه جرم بسياري دارند قرار گيرد كه اين درست نيست...اگر مكاني براي نگهداري اين افراد از سوي سازمان بهزيستي مهيا شود قوه قضاييه آماده همكاري در اين زمينه است.»
نظير اين جمله‌ها بار اول از زبان هاشمي‌شاهرودي و زماني بيان شد كه جامعه در حال استقبال از انتصاب او به‌عنوان رييس قوه قضاييه بود.آن زمان شنيدن اين‌گونه اظهارنظرها از زبان جانشين محمد يزدي بسيار جالب و حيرت‌آور بود و زنان را به آينده‌اي بهتر اميدوار مي‌كرد خصوصا اينكه نطق هاشمي‌شاهرودي در ميان مسؤولان قوه قضاييه درفروردين 80 مبتني بر حمايت از حقوق زنان به‌ويژه در موضوع طلاق بود هر چند اين اميدواري ديري نپاييد .خلاصه ماجرا اينكه قوه قضاييه كه با گرفتن وثيقه‌هاي چند ميليوني از متهمان حوزه‌هاي فرهنگي و سياسي به نظر توانمند مي‌آيد ايجاد مكان‌هايي براي نگهداري از زنان آسيب‌ديده را به بهزيستي وامي‌گذارد.سازماني نه‌چندان بزرگ با تعداد بزرگي مراجعه‌كننده كه از رسيدگي به درخواست‌هاي مراجعين خود عاجز است.بهزيستي اگر توان مالي داشت كه خانه سبز و خانه ريحانه(محل‌هاي نگهداري از كودكان خياباني)را منحل نمي‌كرد.گذشته از اين‌ها بايد بگويم زنان ايران مدت‌هاست كه چشم اميد به اقدامات دولتي بسته‌اند و فقط گاه براي برآورد اوضاع گوشه چشمشان را باز مي‌كنند. زنان ايران با تشكيل سازمان‌هاي غيردولتي فراوان سعي دارند حاكميت را تحت فشار بگذارند و آرام آرام آن‌چه كه مي‌خواهند طلب كنند.نظر شما چيست؟

شنبه، خرداد ۲۵

شنبه 25 خردادماه
بزرگراه صدر نرسيده به خروجي كامرانيه
ساعت 14:30 ///
اعتراض دارد و به بلندترين شكلي كه مي‌شناسد اعتراضش را فرياد مي‌كند.او لخت مادرزاد وسط بزرگراه ايستاده است و به همه فحش مي‌دهد.كسي نمي‌داند كه اين زن از چه‌چيز چنين خشمناك است.كسي هم نمي‌پرسد. ترافيك سنگين است . همه ايستاده‌اند. هر كس از دريچه فرهنگش به اين زن مي‌نگرد: شايد ديوانه است ؛ شايد بدكاره است ؛ شايد ... بي‌صدا فرياد كردم :«حركت كنيد ! وقت تنگ است . مي‌خواهم اعتراض كنم .»



«اوايل هم كه معتاد نبود از اين درخواست‌هاي حال‌به‌هم‌زن داشت.ولي خب اون موقع بچه‌ها كوچيك بودن.الان راه به راه از من مي‌خواد باهاش رابطه زناشويي داشته باشم. به‌خدا خسته شدم .از همه بدتر اينكه نمي‌دونم با بچه‌ها چه‌كار كنم .الان ديگه هر پنج تاشون مي‌فهمن.چند دفعه تركش كردم.اما باز هر بار مياد و معذرت مي‌خواد.دست خودش نيست.دست من هم نيست.خسته‌ام ...» اين‌ها رو يه خانم 40 ساله و ديپلمه نوشته و از بابلسر فرستاده به محل كارم.مي‌گن اگه زندگي مشترك براساس عشق و عاطفه شكل نگيره اينجوري مي‌شه : بردگي جنسي .اگه به اين جريان جهل و نا‌آگاهي رو اضافه كنيد مي‌شه وضعيت اين زن درمونده . شايد مردان درمونده‌اي هم باشن كه به بردگي كشيده مي‌شن ...همه اين‌ها بعد از خوندن اينجا به ذهنم رسيد . محمدرضا عشق بهتره يا ثروت؟!

جمعه، خرداد ۲۴

در«نخستين همايش ملي آسيب‌هاي اجتماعي در ايران »(الان مي‌گيد اين دختره با اين همايش هم ما هم خودش رو خفه كرد!) فيلم مستندي درباره روسپيگري پخش شد . متاسفانه من خودم زمان پخش فيلم نبودم اما دوستم كه اونجا بود صداي فيلم رو برام ضبط كرد.به نظر مياد كه فيلم مجموع چند مصاحبه با زنان روسپي باشه.حرفهاي اين زنان خيلي دردناكه.گوشه‌اي از مصاحبه با يكي از زنان روسپي رو اينجا مي‌نويسم و قول مي‌دم درباره اون فيلم و سازنده‌اش اطلاعات جمع كنم .

"...به ما پيشنهاد مي‌كردن كه بيا با من رفيق شو .خود رييس پاسگاه مهرآباد گفت فلاني بيا با اين حاجي باش ببين چه‌طوريه .تو رو صيغه مي‌كنه ...آخه ما بريم دردمون رو به كي بگيم؟به آخوند بگيم ؟به رييس پاسگاه بگيم؟ به كي بايد اعتماد كنيم ؟ ...خيلي از زنها نمي‌خوان صيغه بشن . اما من به همين صيغه هم قانع هستم."

-وقتي سوار ماشين‌ها مي‌شي چه‌جوري باهاشون حرف مي‌زني؟ مسير نمي‌گي بهشون؟

-چرا مي‌گيم فلان‌جا و سوار مي‌شيم.بعد مي‌پرسه شوهر داري؟ نداري؟ مياي بريم خونه‌اي جايي ؟ بعد ما هم مي‌گيم آره يا نه . بستگي داره ديگه !

-هيچ شده خودت حرف رو شروع كني؟

-نه .هميشه اون طرف شروع مي‌كنه . من تا اونجايي كه مي‌شه سعي مي‌كنم سنگين باشم.(ظاهرا عكس برادرش رو نشون مي‌ده )اين داداشمه .اصلا راجع به صيغه من چيري نمي‌دونه.

-چرا ازش چيزي نمي‌خواي؟شايد اون بتونه كمكت كنه ...

-اي بابا ! وقتي كه من تازه طلاق گرفته بودم عيد زحمت كشيد براي من از مشهد پنج تا 200 تومني فرستاد.مؤمنه ولي عاطفه نداره .
يه بار با دوستم با دو نفر دوست شديم و رفتيم شمال.واسه خودمون زديم و رقصيديم .مأمورها ريختن كه ما رو بگيرن.گرفتن و ما رو بردن.گفتن اگه مي‌خواهيد آزادتون كنيم بايد با شما باشيم. جلوي چشم اونا و ...به قرآن مجيد !من با اين دو تا چشمهام چيزايي ديدم كه ...

-كدوم شهر؟

-نمي‌دونم . همون جايي كه نزديك جنگله.جنگلي كه ميرزا كوچك‌خان توش جنگ مي‌كرد.

-خب.اونا خودشون خونه داشتن؟

-نه.رفتيم يه جا رو اجاره كرديم.

-آخه شناسنامه ...

-هيچي نمي‌خواد . اين مملكت قاراش ميشه بابا ! سال بعدش كه ميشه 3 سال پيش من با اين دوستم پا شديم دو نفري با 5 تا پسر رفتيم يه خونه گرفتيم.اصلا صاحبخونه شناسنامه نخواست.رفتيم تو .. تا صبح هم زديم و رقصيديم .بعدش هم پا شديم اومديم بيرون.يه بار هم تو تهران اين برنامه شد.ما رو گرفتن.تو ماشين ...و بعد ولمون كردن.

-تو پاترول؟

-نه.جيپ...الان نمي‌شه به هيچ‌كس اعتماد كرد.مي‌ري سر كار صاحب كار مي‌خواد ازت سوءاستفاده كنه.بودم ديگه. منشي بودم تو يه دفتر قاليشويي. همه مي‌خواستن با من برنامه داشته باشن.راه ندي مي‌گه خوش اومدي.راه بدي هم مي‌گه برو !زني كه ساده باشه زود گول مي‌خوره و معلوم نيست به كجا كشيده بشه .

-سيگار مي‌كشي؟

-نه اصلا.

مشروب مي‌خوري؟

-مي‌خوردم ولي ديگه الان نه.سيگار كه اصلا به من نمي‌سازه پس حشيش هم كه نمي‌تونم بكشم. هرويين مرويين رو هم كه اصلا طرفش نرفتم . ترياك چرا.چند دفعه‌اي كشيدم ولي بهش آلوده نشدم...تو اين چيزا اراده داشتم.ولي خب به خاطر مسايل مالي مجبورم.به خدا هيچ‌وقت به دلم نبوده.بعضي وقت‌ها به خدا مي‌گم چه‌جوري مي‌شه حرفم رو به گوش دولت برسونم.اين همه زمين خالي افتاده.بردارن يه جايي رو بسازن به اين زنهاي بدبخت بدن.يه محيط كاري رو هم درست كنن و بهشون كار ياد بدن.من اگه رييس‌جمهور بودم حتما يه همچين كاري رو مي‌كردم ....//

نظر شما چيه؟


پنجشنبه، خرداد ۲۳

دكتر شهين عليايي‌زند در «نخستين همايش ملي آسيب‌هاي اجتماعي در ايران »:« داستان همآغوشي زن و مرد از ابتداي خلقت تا كنون شگفت‌انگيزترين و پيچيده‌ترين داستان زندگي بشر بوده است.در اين ميان آن‌جا كه روح و جسم درهم درآميخته‌اند آنچنان حماسه شورانگيزي برپا شده است كه فخر تاريخ بشري بوده است.و آنجايي كه اين درآميختگي تنها و تنها در آميزش دو جسم خلاصه شده است در هر چهارچوب و هر منظري كه مي‌خواهد باشد تراژدي‌هاي غم‌انگيزي برپا شده است.در اين ميان روسپيگري كه بارزترين نمونه درآميختگي جسماني دو انسان است يكي از قديمي‌ترين و غم‌انگيزترين تراژدي‌هاي تاريخ بشري بوده و هست.پديده‌اي كه بشر امروز با آن‌همه ابهت و صلابتي كه به خود نسبت مي‌دهد نه‌تنها از پس برخورد با آن برنيامده است بلكه برعكس با استفاده از دستاوردهاي تكنولوژيك و عالمانه خود يعني اينترنت بيش از پيش آن‌را جلوه‌گر ساخته است.قدمت رواج روسپيگري تا بدانجاست كه در بسياري از سرزمين‌هاي كهن براي اين پديده نمادها و خداياني آفريده‌اند.در ميان پيروان مذهب شينتو خداي زايش برنج ‌ِالهه روسپيگري هم هست.به همين صورت يونانيان باستان افروديته را به عنوان خداي زيبايي و عشق و الهه روسپيگري مي‌شناختند.از اين رو در آتن زنان روسپي به نام افروديته معابدي ساختند و او را حامي و تكيه‌گاه خود مي‌دانستند و در مقابلش سجده مي‌كردند.به طور كلي از قرن‌ها پيش از ميلاد مسيح تا كنون جزدرمواردي نادرمفهوم روسپيگري عبارت بوده است از برقراري رابطه جنسي با هدف كسب دستاوردهاي مادي .اما صفحات تاريخ شهادت مي‌دهند كه در تمامي قرون واعصار اين حاكمان و صاحب‌منصبان زمانه بوده‌اند كه به صورت نهان و يا عيان بالاترين بهره اقتصادي و سياسي را از اين رهگذر نصيب خود كرده‌اند.به عنوان مثال 650 سال قبل از ميلاد مسيح در زمان حكومت سلسله ايژو(؟)در چين در محله‌هايي كه با چراغ‌هاي خاصي آراسته بودند ِ روسپيان از حاكمان و صاحب‌منصبان پذيرايي مي‌كردند.و اين موضوع اتفاقا يكي از عامل‌هاي رونق اقتصادي چين در آن زمان بود.قرن‌ها بعد در 1889 در ژاپن در يكي از مشهورترين محلاتي كه براي اين كاراختصاص داده شده بود 156 روسپي‌خانه ساختند كه در آن بيش از 3 هزار زن روسپي از مرداني كه تنوع‌طلبي را حق مسلم خود مي‌دانستند پذيرايي ‌كنند.در هند كه زنان براي نشان دادن تقوايشان خود را با مردان زنده‌به‌گور مي‌كردند بالاترين رقم روسپيگري ديده شده است.گزارش‌ها حاكي از آن است كه در حال حاضر نيز همانند گذشته برخي از كشورها ميزان قابل توجهي از بودجه مملكتي خود را از طريق تجارت جنسي كسب مي‌كنند...»(ادامه دارد)

چهارشنبه، خرداد ۲۲

و آنگاه خداوند درس را آفريد ! ...

سه‌شنبه، خرداد ۲۱

انجمن جامعه‌شناسي ايران (كه يك سازمان غيردولتي است)نخستين «همايش ملي آسيب‌هاي اجتماعي در ايران » را از 11 تا 13 خرداد در تهران برگزار كرد .
در اين همايش آمار عجيبي از وضعيت زنان روسپي ارايه شد و به دليل اهميت اين آمار است كه بعد از گذشت يك هفته از پايان اين همايش گزارشش را در بلاگ مي‌نويسم.روسپيگري يكي از 9 محور اين همايش بود كه 3 سخنران درباره‌اش سخنراني كردند.دكتر شهين عليايي‌زند استاد دانشگاه علامه طباطبايي بر‌پايه تحقيقي سخن گفت كه جامعه آماري آن 147 زن روسپي بودند:«بر اساس يافته‌هاي اين تحقيق 60 درصد از زنان روسپي بين 13 تا 20 سالگي يعني در دوران نوجواني قدم در اين راه بي‌بازگشت مي‌گذارند و دو سوم از اين زنان يا قبل و يا پس از ورود به دنياي روسپيگري معتاد مي‌شوند .»در اين مطالعه روسپيان معتاد درآمد زياد روسپيگري را علت اصلي ماندن در اين حرفه اعلام كرده‌ و كساني كه معتاد نبودند ترس از تنهايي محروميت از محبت و پذيرفته نشدن اجتماعي به‌ويژه از جانب همجنسان خود را مطرح كرده‌اند.بنا بر اين تحقيق :«22.5% زنان روسپي در دوران كودكي مورد سوءاستفاده جنسي قرار گرفته‌اند و مهم‌تر اين‌كه در 11.5% آنها نزديك‌ترين و محرم‌ترين افراد يعني پدر برادر و دايي اين عمل را انجام داده‌اند.» به گفته عليايي‌زند 2% از روسپيان از مراكز بهزيستي وارد اجتماع شده‌اند«كه اين نشان‌گر يك فاجعه بزرگ است.» ... (ادامه دارد)
راستي من نمي‌دونم كه اگه با يه زن روسپي برخورد كنم چه واكنشي نشون مي‌دم . اگه بخوام مطابق با فرهنگ عمومي جامعه رفتار كنم كه ...اگه هم بخوام به همچين كسي نزديك بشم ... من كه ممدكار اجتماعي نيستم ! ولي به هر حال يه كاري بايد كرد. نه؟

خب...
دفتر«مركز فرهنگي زنان» فك پلمپ شد .‌

یکشنبه، خرداد ۱۹

بيشتر آدمها واژه فمينيسم را حتي براي يك‌بار هم كه شده شنيده‌اند اما اكثرا تعريفي سطحي و غيرواقعي از آن دارند.شايد به دليل همين تعريف سطحي متداول است كه
بسياري از زنان فعال سعي دارند صفت فمينيست را كه پشت اسمشان قرار دارد انكار كنند.به گفته صاحب‌نظرها فمينيسم پيش از آنكه روش باشد مجموعه‌اي از سؤال‌هاي
گوناگون و مهم است. اينكه چرا زن 3 هزار سال يا بيشتر از حقوق فردي و اجتماعي محروم مانده ؟ حقوق زن چيست؟ نقش زن در اجتماع چيست و چه‌كسي آن را
تعيين مي‌كند؟ مفهوم «زن » چيست؟و... شايد به دليل ماهيت پرسشي فمينيسم باشد كه امروزه فمينيسم‌هاي گوناگون وجود دارد.چرا كه پاسخ‌هاي افراد به اين
مجموعه سؤال‌ها گاه بسيار متفاوت هستند.وجود فمينيسم آفريقايي-امريكايي فمينيسم ماركسيستي فمينيسم قومي و ... نشان‌دهنده همين موضوع است.
اما در ايران نيز مانند جاهاي ديگر همان سؤال‌هاي فمينيسم مطرح است.زنان ايران طي اين همه سال كجا بوده و چه مي‌كرده‌اند؟ هيچ پاسخي براي اين سؤال وجود ندارد و
فمينيست‌ها به دنبال پاسخگويي به چنين سؤالاتي هستند . مشكل اصلي فمينيسم در ايران شايد اين باشد كه اصولا با فمينيسم افراطي برابر دانسته مي‌شود.نمي‌توان منكروجود فمينيسم افراطي شد اما بايد به اين نكته هم توجه داشت كه در تمامي حوزه‌هاي علوم انساني نظريه‌هاي افراطي وجود دارد و اين موضوع مخصوص به فمينيسم
نيست.فمينيسم با انگ ضد مرد بودن مواجه است و اين موضوع اصلا عجيب نيست چراكه فمينيسم با وجود داشتن هرگونه هرم قدرت مخالف است و كساني هم كه بر سر
قدرت هستند همگي مردند.فمينيسم حذف نظام پدرسالار-كه موجب به وجود آمدن هرم قدرت شده‌است- را مي‌خواهد و نه حذف مردان را.
بعد از اينكه اتفاقي اينجا را خواندم يادم افتاد كه در وبلاگستان آنچه را كه در طي چند سال از مجله «زنان» ياد گرفتم تكرار كنم. مجله‌اي با يازده سال سابقه انتشار كه
متاسفانه هنوز سايت ندارد.

دفتر«مركز فرهنگي زنان»از 12 خرداد پلمپ شده‌.به همين راحتي !ظاهرا بعد از شكايت مؤسسه‌اي به اداره اماكن از اين مركز به‌خاطر چاپ عكس فروغ فرخزاد
دستور پلمپ صادر شده .شكايت شده كه چرا عكس فروغ فرخزاد در سالنماي ديواري كه «مركز فرهنگي زنان» چاپ كرده بي‌حجابه؟ طفلك فروغ فرخزاد ! بايد
وقتي 1345 از دنيا رفت فكر مي‌كرد كه شايد انقلابي بشه و چند تا عكس با‌حجاب در حالت‌هاي مختلف هم مي‌گرفت!طفلك «مركز فرهنگي زنان» كه يه تشكل فرهنگي
غيردولتي و فعاله . طفلك زنان ايران كه حتي خبر پلمپ شدن اين مركز براي روزنامه‌هاي طرفدار اصلاحات هم جذاب نبوده ...

شنبه، خرداد ۱۸

امروز از راديو پيام شنيدم بعد از دو قرن اولين مجسمه يك سرخپوست در امريكا نصب شده.اين خبر يعني اينكه در كشوري كه ادعاي آزادي داره تا امروز تبعيض نژادي وجود داشته.وجود داشتن تبعيض نژادي با آن مخالفت جانانه جهاني كه با اون مي‌شه دردناكه. اما دردناك‌تر از اون وجود تبعيض جنسيتي در همه‌جاي دنياست . تبعيضي كه نه‌تنها مخالفتي با اون نمي‌شه بلكه بيشتر كشورهاي دنيا به‌نوعي به وجودش دامن مي‌زنن. خبر از بين رفتن (يا حتي كمتر شدن ) تبعيض جنسيتي را چند سال ديگه در كشورمون مي‌شنويم؟ دو قرن؟ مباد !

جمعه، خرداد ۱۷

چند وقت پيش يكي از كلاسهاي دانشكده رو دودر كرديم و با بر و بچه‌ها رفتيم ديزي‌سراي آقابزرگ در ميدان وليعصر.شنيده
بوديم جاي جالبيه و به‌جز ديزي كافه‌گلاسه و قليون هم داره! هنوز ننشسته بوديم كه يكي از آقايون گارسن جلو اومد
:«خانم‌ها شؤونات (!) اسلامي رو رعايت كنيد.» يكي از بچه‌ها گفت كه بريم جاي ديگه ولي بقيه مخالفت كردن
.تو جمع 10 نفرهً ما اعتماد به نفس چيز غريبي نيست !اون طرف‌تر يه زوج جوان نشسته بودن و آروم آروم با هم حرف
مي‌زدن.يه گروه آقاي ميانسال هم دور ميز ديگه‌اي نشسته بودن و هر از چندي صداي خندشون بالا مي‌رفت. مي‌شد حدس
زد دارن جوك تعريف مي‌كنن.كيفيت جوك‌ها رو هم كه در يه جمع مردونه شنيديم خيلي ...است.ما هم كه از همون اول
مشغول شوخي و خنده بوديم .مدام چشم‌غره و غرولند نثارمون مي‌شد و تنها گروهي بوديم كه از نظر كاركنان رستوران
شؤونات اسلامي(اصلا اين شؤونات اسلامي چي‌چي هست؟ )رو رعايت نمي‌كرديم.انصافا سر و صدامون زياد بود ولي نه بيشتر از اون آقاها.موقع سفارش دادن باز گارسن درآمد كه :«زشته دخترها تو سن شما اينقدر سر و صدا كنن.از اينجا كه بيرون بريد مزاحمتون مي‌شن ...»چند تا جملهً ديگه هم گفت كه الان يادم نيست.ديگه موضوع جدي شد .گفتيم
مي‌خواهيم با مدير اونجا صحبت كنيم:«اين حق ماست كه اينجا بگيم و بخنديم.تازه اگه درست حساب كنيد بايد صداي ما از
صداي آقايوني كه اينجا هستن بلندتر باشه.چون هم تعدادمون بيشتره و هم جوون‌تر و پرانرژي‌تر هستيم .تازه بر فرض كه
كارمون اشتباه باشه گارسن شما كه نبايد با اين لحن با ما حرف بزنه.بعد هم كي گفته شما مسؤول اين هستيد كه كسي مزاحم ما
مي‌شه يا نه ...» براي آقاي مدير قبول كردنش سخت بود ولي به هر حال بعد از يه گفت‌وگوي كوتاه راضي شد.گرچه
اون روز ديگه دل و دماغي براي شادي و شيطنت باقي نموند اما فكر كنم اگه بار ديگه بريم اونجا هم ما بيشتر مراعات كنيم و
هم اونا بهتر برخورد كنن.ما بايد براي شادي كردنمون هم ديگران رو متقاعد كنيم !ولي عيب نداره يواش يواش درست
مي‌شه .اين يكي از اتفاقهايي بود كه شايد منجر به زياد شدن تعداد دختران ناراضي از جنسيتشون بشه.

پنجشنبه، خرداد ۱۶

حالا چرا زن نوشت؟ چرا كه نه ! به نظرم دنيا از ديد زنها يه چيزه و از ديد مردها يه چيز ديگه . ظاهرا زنها فرصت
اينكه ديدشون رو ثبت كنن نداشتن و اون دسته از زنهايي هم كه چيزي ثبت كرده‌اند بيشتر ديد مردانه رو انتخاب كرده‌اند
. فروغ فرخزاد و از جديدترها گراناز موسوي در اين نظريه جزء استثناها هستند .اينها رو صاحب‌نظرهاي فمينيسم
مي‌گن نه من ! اين صاحب‌نظرها البته با دنياي وبلاگ‌نويسي آشنا نيستن كه اگه آشنا بودن ٬ تا حالا يه تجديد نظري در
حرفاشون مي‌كردن .شايد وبلاگ‌هاي خورشيدخانوم ندا و ... رو بشه به نوعي زن‌نوشت به حساب آورد و ...
من قصد ندارم نوشتنم رو با اين سبك ادامه بدم . اينها رو نوشتم چون فكر مي‌كردم بايد بنويسمشون .از اين به بعد براي
نوشتنم بايد و نبايد رو دور مي‌ريزم .

شنيده‌ام كه مي‌گن : هيچ‌چيز پايدار نيست جز اصل ناپايداري !

چهارشنبه، خرداد ۱۵

بي‌قرارم . به همه جا سرك مي‌كشم . اينجا رو هم براي همين درست كردم . خدا عمر بده حسين درخشان و احسان رو .

چند وقته كه فقط به يه چيز ايمان دارم : حركت !

سلام


[Powered by Blogger]